-
توجه!!!!!!!!
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 08:10
توجه!!!!!!!!!!!!!!!!!! طی اعتراض های گسترده ای که به این جانب ابلاغ شد ، مبنی بر اینکه چرا از اشعار اندوه بار در وبلاگ خود استفاده می کنم تصمیمی اتخاذ کردم که برای جلوگیری از افسردگی خوانندگان محترم این وبلاگ ،از نوشتن این گونه اشعار خودداری کنم . بعد از این وبلاگ ستاره در راستای شاد سازی خوانندگان عزیز تغییر جهت...
-
دلنوشته (5)
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 11:04
سکوتم از بی حرفی ها نیست از فراموشی ها نیست سکوتم حاکی از درد است از نا گفته ها از سخن های خفته در سینه از واژه هایی که راه گلویم را بسته اند نه گفته میشوند ونه شنیده تنها برای بغض من آفریده شده اند
-
دوست
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 10:45
دوست واقعی کسی است که دست تو را بگیرد و لی قلب تو را لمس کند
-
کهنه سکوت
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 09:41
من خود گمشده در پیچ و خم تردیدم حرفی از دل بزن و کار مرا آسان کن کهنه شد درد سکوت و تو نگفتی سخنی بشکن این کهنه طلسم و همه را درمان کن دستهای تو که در دست منند قلب لرزان تو را لو دادند نه خودت را و نه من را نفرین چشمهای تو پر از فریادند
-
دل تنگ
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 09:26
خدایا قفس سینه من سنگ شده است دل من تنگ شده است تنگ یک رنگی ها تنگی حسی گذرا از و رنگ و ریا بی تفاوت به تمام دنیا پشت پا زد دل من به همه آدم ها
-
رای
شنبه 25 دیماه سال 1389 16:45
سلام دوستان به تازگی توی وبلاگ میثمک یه مسابقه برترین سوتی گذاشته شده قراره با رای بازدید کننده ها بهترین سوتی انتخاب بشه.اولا پیشنهاد میکنم حتما سوتی ها رو بخونید چون یه روز کامل می خندید بعدش هم اینکه سوتی من 52 لطفا رای بدید. البته میدونم سوتی من در برابر بعضیا اصلا به چشم نمیاد ولی شما سعی کنید به چشمتون بیاد وبه...
-
شاملو (2)
شنبه 25 دیماه سال 1389 13:30
میان آقتاب های همیشه زیبای تو لنگریست نگاهت شکست ستمگریست و چشمانت با من گفته که فردا روز دیگریست شاملو
-
نگاه
شنبه 25 دیماه سال 1389 13:27
به دنبال چشمانی بودم پر از نگاه نه تشنه نه خسته فقط نگاه نگاهی از اندیشه آیینه تازه تر که بیدار کند در من تپش های اشتیاق را که پروازم ...با این بال نگاه آغازی است ...برای فردای فرداها
-
فریدون مشیری
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 13:31
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش بنشینند آرام گل بگو ، گل بشنو هر کسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفا گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی ْآن با قلم سبز بهار مینویسم ای یار خانه ی ما اینجاست تا که...
-
نیا باران...
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 09:55
نیا باران زمین جای قشنگی نیست، نیا باران ! پشیمان میشوی از آمدن من از جنس زمینم خوب می دانم که اینجا جمعه بازار است و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان دربه در اندازه میگیرند نیا باران زمین جای قشنگی نیست...
-
تولد عسل
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 07:30
دیروز تولد یکی از دوستام بود ولی فرصت نشد توی وبلاگم بهش تبریک بگم . با عسل خانم یکی دو سالی بیشتر نیست که آشنا شدم ولی به اندازه یه دوست قدیمی دوستش دارم عسل خانمی تولدت مبارک.
-
حواست باشد...
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 09:41
حواست باشد مبادا دل عاشق را بشکنی که آنگاه دگربند زدن دل شکسته اش بسی دشوار است حواست باشد مبادا افکارت را به اندیشه هایش تزریق کنی که انگاه او تنها بازیگری در صحنه نمایشنامه افکار توست حواست باشد مبادا ابر چشمانش را تیره و تارکنی که آنگاه با ریزش هر قطره اشک پاره ای از قلبش را لگد مال کردی حواست باشد مبادا زبانت...
-
دل نوشته (4)
شنبه 18 دیماه سال 1389 14:00
باز باران بر دل خسته ام بارید و عطر خاطراتت کوچه را پر کرد...
-
لحظه هایی که گذشت
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 11:31
رهگذری آرام از کنارم میگذرد و بدون احساس می گوید :صبح به خیر صدایش در صدای باد گم می شود و به گوش قلبم نمی رسد زمان میگذرد و در انتهای راه میفهمی چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد حرفهای ناتمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود...
-
جغرافیای قلبم
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 09:31
· تمام جغرافیای قلبم را می شناسم. کوههای بلندش را ، دره های عمیقش را، جنگل های فشرده و تو در تویش را و دریاهای ژرف و آبی اش را اگر نقشه کشی بلد بودم بی شک بهترین نقشه ها را می کشیدم. ازین سرزمینی که درون من است. نقطه به نقطه اش را بی هیچ اشتباه! کوههای بلند مهربانی اش را می شناسم دره های سیاهش را، رودهای عشقی که به هر...
-
سردی فاصله
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 10:13
یادمان نرود با آمدن زمستان اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم تا دچار سردی فاصله ها نشویم...
-
لیلی
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 10:08
خدا مشتی از خاک را برگرفت و میخواست لیلی را بسازد از عشق خود در آن دمید و لیلی پیش از آن که با خبر شود عاشق شد، اکنون سالیانی است که لیلی عشق می ورزد، لیلی باید عاشق باشد زیرا خداوند در آن دمیده است و هر که خدا در آن بدمد عاشق می شود. لیلی نام تمام دختران ایران زمین است، و شاید نام دیگر انسان واقعی. لیلی زیر درخت انار...
-
دوستی (فریدون مشیری)
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 10:38
دل من دیر زمانی است که می پندارد :دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و ناز ،ساقه ترد و ظریفی دارد بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را –دانسته بیازارد در زمینی که ضمیر من و توست از نخستین دیدار هر سخن ،هر رفتار دانه هایی است که می افشانیم برگ و باری است که می رویانیم اب و خورشید و نسیمش مهر است گر...
-
باران ببار بر من ...
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 10:20
ای باران ببار بر من که فقط تو می توانی روح خسته مرا شاد کنی ای باران ببار بر من که فقط تو می توانی عطر خاک را به نفسم جاری کنی ای باران ببار بر من شاید به حرم بارش تو بتوانم سنگینی قلب دردمندم را سبک کنم شاید قطراتت بتواند گوش پر از دورغم را پاک کند آنگاه شاید بتوان بغض گلو را شست و نگاه پر از اشک را پایان داد پس ای...
-
شاملو
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 11:33
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن شاملو روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که نباشم شاملو
-
جواب ماهیان
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 08:33
قلاب ها علامت کدامین سوالند که ماهیان اینگونه جوابشان میشوند . . . ؟
-
یلدا
دوشنبه 29 آذرماه سال 1389 11:58
دوباره یلدا شب یلدا با همه یلداییش خیلی کوتاهه شب یلدا رو دوست دارم چون شروع زمستونه زمستون رو هم دوست دارم شاید به خاطر اینکه خاطرات خوبی ازش دارم این فصل با همه ی سرماش همیشه برام گرمترین فصل ساله امیدوارم زمستون امسال ، هم برای من و هم برای شما گرم گرم باشه
-
اخرین شعری که گفتم
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 10:34
آخرین شعری که گفتم باز یادم با تو بود من که غرق خویش بودم نمی دانم چه کس آنرا سرود در خیالم می سرودم از تو باز می گشودم پرده های رمز و راز می زدم بر سیم سازم پنجه ای می ساختم آهنگ و شعر تازه ای چون که شعرم رو به پایان می رسید پنجه هایم روی سازم می دوید باز نغمه نغمه چنگ تو بود گوش کردم آهنگ ، آهنگ تو بود ساز می زد ،...
-
پاسخ سیب به هر دو شاعر
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 11:13
و حالا جوابیه یه شاعر به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر : دخترک خندید و پسرک ماتش برد ! که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد ! غضب آلود به او غیظی کرد ! این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم...
-
سیب (حمید مصدق)
شنبه 20 آذرماه سال 1389 11:07
سیب تو به من خندیدی و نمی دانستی من با چه دلهره ای سیب را از باغ همسایه دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم چرا که خانه کوچک...
-
پاسخ سیب
شنبه 20 آذرماه سال 1389 11:05
پاسخ بسیار زیبای فروغ فرخزاد: پاسخ سیب من به تو خندیدم چون نمی دانستم توبه چه دلهره از باغ همسایه سیب را دزدیدی و نمدانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت برو چون...
-
می شنوم...
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 13:43
صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم و می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی و من می شنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد آه ، ای شکوه بی پایان ای طنین شور انگیز من می شنوم به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و می شنوم هر آنچه...
-
غرور
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 10:57
چه مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم چه مغرورانه التماس کردیم و چه مغرورانه از هم گریختیم غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خدا.هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم و هدیه خدا را از هم پنهان...
-
رنگین کمان
شنبه 6 آذرماه سال 1389 08:01
مدتها است سخت به این جمله معتقد شدهام: “رنگین کمان سهم کسانی است که تا آخرین لحظه زیر باران میمانند …” ایستادهام … هنوز ایستادهام
-
بچه ها به ۵ دلیل دوست داشتنی هستند
شنبه 6 آذرماه سال 1389 07:53
بچه ها به ۵ دلیل دوست داشتنی هستند: ۱. گریه می کنند چون گریه کلیدبهشته . ۲. قهرکه می کنند زودآشتی می کنند چون کینه ندارند . ۳. چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند . ۴. باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند . ۵. خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون آرزوهای دراز ندارند .