-
خاطره 2
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 11:07
ما تنها سریالی که از تلویزیون میبینیم سریال ساختمان 85. ولی خب اونم معمولا یادمون میره . یا اینکه اتفاقای دیگه می افته مثلا آنتن تلویزیون خراب میشه ،مهمون برامون میاد یا اینکه مثل این دو هفته گذشته یه دفعه ای صدا و سیما از این سریال خوشش نمیاد و جاش یه فیلم دیگه میذاره. این هفته که استثنا یادمون نرفته بود سریال ببینیم...
-
موتور سوار
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 08:33
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یه موتور گازی ازش جلو زد!خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه . یه مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و...
-
لطفا فکر نکنید راننده این ماشین خانم بوده!!!!
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 08:25
....
-
خاطره (1)
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 13:39
دیروز توی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم که یه دفعه یک عدد موبایل جلوی صورتم گرفته شد و با عجله گفت تو بگو اینجا کجاست منم که مات شده بودم دیدم یه دختر خانومی خیلی مضطرب داره نگام میکنه . گفت :بگو دیگه بگو اینجا کجاست منم گفتم ایستگاه ولیعصر ،بعد تشکر کرد و رفت .بعد از چند لحظه از شوک دراومدم .تازه فهمیدم چی شده ، دختر...
-
یه کوچولویی که دوست داره زود بزرگ بشه
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 08:55
-
اسبی به نام جنی!
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 08:52
یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش! مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟ زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود… مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که...
-
یک داستان عجیب!!!!!!!!!!!!!!!
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 08:49
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت. .... این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد...
-
Happy Valentine
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 11:01
14 فوریه (25 بهمن) روز Valentine. اگه آدما یاد میگرفتن که هر کجا و هر لحظه میشه گفت دوستت دارم شاید دیگه لازم به نام گذاری این روز نبود. ... در سده سوم میلادی که مطابق با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران است، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلاودیوس دوم (Claudius II). کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی...
-
کوچه مهتاب
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 10:00
شاعرازکوچه ی مهتاب گذشت لیک شعری نسرود نه که معشوق نداشت نه که سرگشته نبود سالهابوددگرکوچه مهتاب بیابان شده بود
-
زمین
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 08:45
تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم، ما بر زمینی زندگی میکنیم که هر روز خودش را دور میزند
-
عکس هایی از لحظات مرگ یا شادی
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 08:41
...
-
خوشبختی
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 08:35
خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن غم های گذشته، فراموش نکردن عبرت های گذشته، غنیمت شمردن حال و امیدوار بودن به آینده
-
عجیب ترین تصادفهای دنیا
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 14:43
عجیبه نه؟
-
حقیقت
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 08:37
عشق مثل آبه، می تونی تو دستات قایمش کنی ولی یه روز دستاتو باز می کنی می بینی همش چکیده بی اینکه بفهمی دستت پر ازخاطرست...
-
چه چیز عجیبی در این عکس میبینید؟
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 08:32
چه چیز عجیبی در این عکس میبینید؟ .... متوجه نشدید؟ . . . . . . حالا نگاه کنید گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست
-
سگ باهوش
شنبه 16 بهمنماه سال 1389 08:26
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین". ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه راگرفت و رفت . قصاب که کنجکاو شده...
-
محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم
دوشنبه 11 بهمنماه سال 1389 14:44
محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد در قلب خود احساس میکنم که ناچارباید از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که شریک زندگی تو باشد زیرا ملاقاتهاییکه اخیرا با تو کردم طبیعت و زمانه روح...
-
راز صدا در صومعه
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 13:14
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ » ... رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید....
-
آدما
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 12:57
آدما از جنس برگند. گاهی سبزند، گاهی پائیزن و زردند. زمستون دیده نمی شن. تابستون سایبون سبزند. آدما خیلی قشنگن. حیف که هر لحظه یه رنگند.
-
جالب!!!!!!!!!!
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 09:24
به تصویر زیر نگاه کنید. مسلما نوشته مبهمی را می بینید! ولی اگر کمی از مانیتور دور شده و دو طرف چشماتون را بکشید تا مثل ژاپنیها (چشم بادامی) بشید حتما به نوشتهای که در این تصویر هست پی خواهید برد !!
-
راز خوشبختی در زندگی مشترک
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 09:21
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو)بفهمند.سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟...
-
مادر باهوش
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 14:06
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بوداو متوجه شد پسرش با یک هم اتاقی دختر به اسم ویکی زندگی میکند. کاری از دس خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت...
-
چرا زیرنویس بعضی فیلمهای خارجی اینجوری میشه؟؟؟!!!
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 11:27
-
چرچیل
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 09:54
چرچیل نخست وزیر اسبق بریتانیا روزی سوار تاکسی شده بود به دفتر مصاحبه میرفت. هنگامی که به آن جا رسید به راننده گفت : آقا لطفاً نیم ساعت صبر کنید تا من برگردم راننده گفت: نه آقا ! من می خواهم سریعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچیل را از رادیو گوش دهم چرچیل از علاقه ی این فرد به خودش خوشحال و ذوق زده شد و یک اسکناس ده...
-
آزمون دامادها
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 09:48
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند . یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند . یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت . دامادش فوراًشیرجه رفت توی آب و او را نجات داد . فردا صبح...
-
بیمارستان روانی
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 12:20
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید...
-
لیلی خودش را به آتش کشید
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 12:16
خدا گفت: زمین سردش است. چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟ لیلی گفت: من. خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت. سینه اش آتش گرفت. خدا لبخند زد. لیلی هم. خدا گفت: شعله را خرج کن. زمینم را به آتش بکش. لیلی خودش را به آتش کشید. خدا سوختنش را تماشا می کرد. لیلی گر می گرفت. خدا حظ می کرد. لیلی می ترسید. می...
-
آنکه شنید ، آنکه نشنید
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 13:00
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است... به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است ، آزمایش ساده...
-
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 12:52
دوست آن باشد که گیرد دست دوست...
-
مدیریت بحران
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 12:45
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.. یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم..