خاطره (1)

دیروز توی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم که یه دفعه یک عدد موبایل جلوی صورتم گرفته شد و با عجله گفت تو بگو اینجا کجاست منم که مات شده بودم  دیدم یه دختر خانومی خیلی مضطرب داره نگام میکنه .گفت :بگو دیگه بگو اینجا کجاست منم گفتم ایستگاه ولیعصر ،بعد تشکر کرد و رفت .بعد از چند لحظه از شوک دراومدم .تازه فهمیدم چی شده ،دختر بیچاره . یکی پشت خط بود که حرفش و باور نمیکرد ناچار شده بود از من کمک بگیره. چه دنیای عجیبیه دیگه آدما به هم اطمینان ندارن.

اسبی به نام جنی!

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!
مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟
زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود…
مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جنی بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.
سه روز بعد، مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده تقریبا بیهوش می شه.
مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟
زنش جواب می ده: آخه اسبت زنگ زده بود!

یک داستان عجیب!!!!!!!!!!!!!!!

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.

....


ادامه مطلب ...

Happy Valentine

14 فوریه (25 بهمن) روز  Valentine.

اگه آدما یاد میگرفتن که هر کجا و هر لحظه میشه گفت دوستت دارم   شاید دیگه لازم به نام گذاری این روز نبود.      

...



ادامه مطلب ...