پازل...

وقتی که میخوای بخوابی فکر میکنی که فردا هم همه چی آرومه ولی یه وقت صبح پا میشی می‌بینی نه دیگه آروم نیست یه چیزی اذیتت میکنه یه زخم کهنه که نمی‌دونی چرا سر باز کرده،

تیکه‌های پازل و کنار هم میچینم ولی باز نمیشه یه تیکه کمه یه تیکه از قلبم نیست...


نظرات 4 + ارسال نظر
حسین زارع دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ب.ظ http://hoseinzare24.blogsky.com

سلام


مطلب زیبای وقشنگی است این عکس چی است

farzad پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ http://ma2ta11.blogsky.com

افرین به کورش بزرگ
هم ولایتی خودم

حسین زارع چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ق.ظ http://hoseinzare24.blogsky.com

سلام انگاری مطلب جدید نگذاشتید


اهالی خانه سبز جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:16 ب.ظ http://khaneiesabz.blogfa.com

"دیوار" که باشی

عاشقِ کسی می شوی

که یادش نیست

کِی، کجا

به تو «تکیه » داده است...

[گل][گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد