حباب



حباب ها را دوست دارم با تو صادق هستند، می توانی آن طرفشان را ببینی، دلشان

 میترکد وقتی غصه داری.



گل



گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن را
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه کوچک اندیشه مان گل روید


واژه های باران


نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

 

 


بی عشق سر مکن...



گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

از هر چه زندگیست دلت سیر میشود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

اغلب چه زود فرصتمان دیر میشود

کاری ندارم آنکه کجایی و چه میکنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود


گفته هایی تعمق برانگیز


برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی...



از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛

با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند.



در عالم دو چیز از همه زیباتر است : آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده.