آرند که واعظی سخنور/بر مجلس وعظ سایه گستر از دفتر عشق نکته می راند/افسانۀ عاشقی همی خواند خرگمشده ای بر اوگذر کرد/وز گمشدۀ خودش خبر کرد زد بانگ که کیست حاضر امروز/کز عشق نبوده خاطر افروز نی محنت عشق دیده هرگز/نی جور بتان کشیده هرگز بر خواست زجای ساده مردی/هرگز زدلش نزاده دردی کان کس منم ای ستودۀ دهر/کز عشق نبوده هرگزم بهر خر گم شده را بخواند که ای یار/اینک خر تو ، بیار افسار
جامی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست عزیز .
وب قشنگی داری .
من فکر می کنم اگر عشق پاک وبی ریا باشه آدم هیچ وقت از آن سیر نمی شه .
بی عشق سر مکن و جامی !!!
آرند که واعظی سخنور/بر مجلس وعظ سایه گستر
از دفتر عشق نکته می راند/افسانۀ عاشقی همی خواند
خرگمشده ای بر اوگذر کرد/وز گمشدۀ خودش خبر کرد
زد بانگ که کیست حاضر امروز/کز عشق نبوده خاطر افروز
نی محنت عشق دیده هرگز/نی جور بتان کشیده هرگز
بر خواست زجای ساده مردی/هرگز زدلش نزاده دردی
کان کس منم ای ستودۀ دهر/کز عشق نبوده هرگزم بهر
خر گم شده را بخواند که ای یار/اینک خر تو ، بیار افسار
جامی