به دنبال چشمانی بودم پر از نگاه
نه تشنه نه خسته
فقط نگاه
نگاهی از اندیشه آیینه تازه تر
که بیدار کند در من تپش های اشتیاق را
که پروازم ...با این بال نگاه
آغازی است ...برای فردای فرداها
و هنوز منتظر نگاه
ناگهان عشق آفتاب وار نقاب برافکندو بام و در به صوت تجلی در آکندشعشعه ی آذرخش وار فروکاستوانسان برخاست . . .
بسیار زیبا
و هنوز منتظر نگاه
ناگهان عشق آفتاب وار نقاب برافکند
و بام و در به صوت تجلی در آکند
شعشعه ی آذرخش وار فروکاست
وانسان برخاست . . .
بسیار زیبا